محکوم به گناه
مطالب رمانتیک وعاشقانه
همه شب با دلم کسی میگفت سخت اشفته ای ز دیدارش صبحدم با ستارگان سپید میرود میرود نگهدارش من به بوی تو رفته از دنیا بی خبر از فریب فرداها روی مژگان نازکم میریخت چشمهای تو چون غبار طلا تنم از حس دستهای تئ داغ گیسویم ز عشق و میگفتم هر که دلداده شد به دلدارش اه اکنون تو رفته ای و غروب سایه میگسترد به سینه راه نرم نرمک خدای تیره غم می نهد پا به معبد نگهم مینویسد به روی هر دیوار ایه هائی همه سیاه سیاه توسط سلنا
نظرات شما عزیزان:
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |